×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× اطلاعات عمومي و جالب
×

آدرس وبلاگ من

danest.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/danest

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

يكي بود يكي نبود

عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ یکی بود یکی نبود ! یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست. همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود ... برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟ و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود ... همه با هم بودند. و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم. از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست. انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما. و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن. و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم. هنر "بودن یکی و نبودن دیگری" !!!
دوشنبه 31 مرداد 1390 - 3:55:43 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم